اليناالينا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

الیناگلینا

الینا و دوستان

         شیرین عسل 39 ماهه من.     کاملیا جون-طنین جون-الیناجون-سویل جون محمد حسین-الینا-طنین کامیار- الینا آرش- رونیا-الینا الینا -صدرا-مبینا-پارساجون ...
24 بهمن 1392

بلند ترین شب سال92

         امیدوارم روی ماهت مثل گل هندونه ، خنده هات مثل قاچ هندونه ، روزگارت مثل پوست هندونه ، جیبت پر از تخم هندونه باشه   امسال نوبت ما بود که واسه خاله فریبا سهم و کادوی شب یلدا ببریم.تزیینات نه چندان کاملش کار من بود ولی با کمبود امکانات و زمان خیلی کم. به هر حال شب خیلی خوبی بود و خوش گذشت .ان شا ا..یه همچین روزهاو شب هایی را واسه تو هم ببینم عزیزم. و امیدوارم همه سالهای پیش رو مون هم همینطور مراسم برای دایی و عمو و خاله  و عمه باشه و ما هم خوش و خرم این مراسم را جشن بگیریم عزیزم. ...
6 دی 1392

عروسک نازم

  این عروسک را مامان ایلیا موقع به دنیا اومدنت برات آورده بود اما تا الان ندیده بودی تا اینکه عروسک محبوبت پاش شکست و انداختمش دور و اینو بهت دادم. ...
27 آذر 1392

عكس از35 ماهگي

    چهارشنبه ز و دتر از شركت دراومدم تا يه كم از كارهاي عقب افتاده ام را رديف كنم.رفتم بيرون و يه مقدار خريد داشتم انجام دادم بابايي هم قرار بود واسه تولد ماماني يه ساعت بخره.چند تا ساعت نگاه كردم و بابا اومد دنبالم و برگشتمم خونه.با مادر جون وايساده بودي دم در .ما را ديدي مي پري بالا پايين  مي پري مي گي:خوش به حالت خوش به حالت.بجاي (آخ جون) پنجشنبه هم عصر مي خواستم با خاله فريبا بروم بيرون و نمي خواستم تو را ببرم ، از ساعت 4 و نيم اومديم اتاق خواب ،تو هم اصلاً خوابت نمي اومد ولي من تصميمم خوابوندنت بود صد تا قصه بگو،ناز كن قهر كن تا اينكه ساعت 5 و نيم خوابيدي.منم سريع السير آماده شديم و رفتيم .قرار شد ...
15 مهر 1392

تولد

  بعد از ظهر جمعه ٠٨/٠٦/٩٢ هفته گذشته دقیقاً این ساعت رفتیم تولد صبا (1 شهریور).من و بابایی متولد1 شهریوریم و صبا جون هم 2 شهریور .که امسال عمه نرگس تصمیم گرفت براش تولد بگیره و برای اینکه مامان هم بتونه از اول جشن حضور داشته باشه یه روز زودتر یعنی جمعه برای صبا جون جشن گرفت.خیلی خیلی خوش گذشت و روز خیلی خوبی بود .در واقع تولد مامان و بابا بود. عزیز دلم من هم صبح که بیدار شدم یه کیک و دایی جون هم یه معجون خوشمزه درست کرده بود واسه خودمون یه جشن کوچولو گرفتیم.  تولد صبا به پیشنهاد من تم پرنسسی بود چون صبا خیلی دوست داره.کلی با عمه نرگس گشتیم تا بشقاب و لیوان از بازار پیدا کردیم و ریسه هاش را هم با مقوای رنگی درست کرد...
25 شهريور 1392

عروسی سپیده جون

  عکسای عروسی سپيده جون٢٠/٠٦/٩٢ عزيزان:معين،صدرا،الينا،زهرا،ساغر  خوشگلا:صدرا،الينا،معين  مبینا جون ایلیا و الینای نازم     عروس ي سپيده جون چهارشنبه بود و ماماني مجبور بود مرخصي بگيره .منم از قبل يادم رفته بود وقت آرايشگاه بگيرم و يه هفته مونده به عروسي يادم افتاد كه ديگه دير شده بود و بهم وقت ندادن.اين شد كه از عمه زهرا خواهش كرديم كه بياد خونمون و موهاي مامان و خاله ها را درست كنه كه زحمت كشيد اومد و خيلي هم خوب درست كرد.عروسيشون باغ گلسار بود و مهمونهاشون هم خيلي زياد نبود .در كل عروسي خيلي خودموني بود و خوش گذشت .دختر مامان كه از اول تا آخر وسط بود و موقع رقص...
25 شهريور 1392