سفر به شهر امام رضا
الينا جون بالاخره انتظار ماماني به پايان رسيد و بعد از 13 سال دوباره قسمت شد كه بريم زيارت امام رضا ، دلم شديدا هواي مشهد كرده بود اما به خاطر درس بابايي جور نمي شد كه بريم اما قربون امام رضا برم كه بالاخره خودش طلبيد و رفتيم و چه موقع خوبي رفتيم ولادت امام علي و بعدش هم وفات حضرت زينب كه هر كدوم به جاي خودش حس و حال مخصوص خودش را داشت.
با عزيز جون ، آقا جون ، عمو و عمه همسفر بوديم و جمعمون هم جمع بود خيلي خوش گذشت كلاً 5 شب مونديم و تو هم دختر ناز مامان بودي واذيت نكردي خسته مي شدي و بغل بابا زياد مي رفتي كه يه كم براي بابا سخت شده بود كه اون هم حق داشتي عزيزم.
چند جاي ديدني رفتيم از جمله: باغ وحش ، يه باغ قشنگ تو شانديز، موزه امام رضا ،بابا و عمو پارك موجهاي آبي ، الماس شرق و بازار رضا ، و از همه زيبا ترو با شكوه تر حرم امام رضا علي الخصوص شب ها و نماز جماعتش عالي بود عزيزم .
موقع رفتن با قطار رفتيم و برگشتني با هواپيما كه هر دو با اولت بود كه تجربه مي كردي ، تو قطار كه با يه دختر ناز تبريزي دوست شدي به اسم غزال و كلي با هم بازي كرديد و تو هواپيما هم كه تا چشم بهم بزني رسيديم و نتونستي شلوغ كني.
تو كل سفر خيلي دلتنگ مادر جون شده بودي و مدام يادش مي كردي و موقع رفتن به جايي يا خوردن چيزي قربونت برم .انگار از مامانت دور افتادي.مطمئناً ازمن بيشتر زحمت تو را كشيده و اين را مي شه از رفتار خود تو هم فهميد.
در كل سفر خيلي خوبي بود و اميدوارم باز هم به زودي قسمت بشه و اين دفعه با مادر جون بريم .