نماز
دیشب از مادر بزرگ نماز خوندن را تقلید می کردی مهر را می چسبوندی به پیشونیت و زیر لب پچ پچ می کردی بعد دراز می کشیدی و سرت را می گذاشتی روی مهر و دوباره زیر لب پچ پچ می کردی همون لحظه که مادر جون زیر لب ذکر ها را زمزمه می کرده تو هم از اون یاد گرفتی.ما هم که همگی از ذوق نمی دونستیم چی کار کنیم.قربون دختر با هوش و خوشگلم برم.
اون روز هم با کمال ناباوری دیدم که بسته های ژله را برداشتی و با فاصله چیدی شبیه به بازی دومینو بعد می زدی می ریخت.اون هم از قبل یادت مونده بود چون این بازی را با قاب نوار کاست برات انجام می دادیم و تو می زدی می ریخت و بعدش هم حتماً به خودت دست می زدی.
٢٧/٠٩/٩٠
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی