اليناالينا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

الیناگلینا

روز جشن

1392/8/20 11:17
نویسنده : فاطمه
351 بازدید
اشتراک گذاری

               

                                                         

دختر خوشگل و نازم، زیاد وقت نمی کنم بیام و از شیرین زبونیهات یا از پروسه تولدت برات بنویسم.اما الان یه کم وقت را غنیمت شمردم تا از روز تولدت بنویسم.اولش که اصلا قصد دعوت کردن مهمون نداشتم اما بعداً تصمیم گرفتیم که عمه ها و خاله ها را هم دعوت کنیم. روز جشن که در کل راضی کننده بودی فقط یه خورده بهانه گیری می کردی، یه خرسی داری که تا به حال حتی چپ بهش نگاه نکردی،ولی اونروز به شک افتاده بودی و کلا بغلت بود و از خودت جدا نمی کردی.در کل مجلس را دستت گرفته بودی و خودت می چرخوندی و برا خودت قشنگ حکومت می کردی.تا ساعت ٥ جشن روال خودش را طی می کرد تا اینکه بابا زنگ زد و گفت ساعت ٣ خواب موندم که برم کیک را بگیرم حالا جلوی مغازه وایسادم و مغازه بسته است.من و می گی  انگار آب داغ ریختن روی سرم گفتم بد بخت شدم .٥٠نفر مهمون منتظر کیک نشستند حالا من چی کار کنم .رفتم گوشیمو نگاه کردم دیدم از قنادی باهام تماس گرفتند اما شماره مغازه بود که حالا کسی جواب نمی داد.اما دیدم تو اس ام اس هام یه نفر با موبایل زنگ زده و نوشته قنادی مینا.زنگ زدم که بگم چی کار کنیم بالاخره بعد کلی استرس هماهنگ شد و بابا کیک را آورد اصلا ربطی به کیکی که سفارش داده بودم نداشت .خدا ازشون نگذره که اینقدر به من استرس دادند.اما به هر حال بعدش که کیک اومد جو عوض شد و تو خیلی بهتر شدی خوشحال بودی و ده بار ده بار کیک را فوت می کردی.

از همه دوستام هم که تو تدارک تولدت بهم کمک کردند خیلی خیلی ممنونم.آزاده جون که به فكر ما بوده دستمال سفره خال خالی را برام گرفته بود،پگاه جون که فلش ورودی و کارتت را زحمت کشیده بود طراحی کرده بود و خاله فرزانه که تو درست کردن همه تزئینات پا به پاي من كار كرده بود.عمه نرگس و خاله فريبا هم روز جشن خيلي كمك كردن.دست همه عزيزان درد نكنه.

كادوهاي تولد٣ سالگی:

مادر جون و دايي رضا:انگشتر كفشدوزكي

عزيز اينا (عمه زهرا):سرسره

عمه نرگس و عمه اكرم :گردنبند كفشدوزكي

خاله فريبا :پالتو

مامان و بابا :ماشين

بقيه مهمونها هم وجه نقد آورده بودند.دست همه شون درد نكنه.

کلمه های مخصوص الینایی:

آماده = آدامه

صبا اینا=صبالینا

خداحافظ=خداهظ

 

عاشق اینی که یه موضوعی که اتفاق افتاده را تعریف کنی وسطای تعریف می گی بعععد.کافیه که یه لحظه حواسم پرت بشه فوري برمي گردي مي گي مامان: به تو تعريف مي كنم ااااااااا.دیشب با مادر جون فیلم تولدت را نگاه می کردیم می گه :فریبا چقدر قشنگ افتاده، فریبا نگو خاله جون بگو.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آنی
19 آبان 92 9:40
الیناجونم عکسای توادت فوق العاده زیبا هستن دست مامان و بابا درد نکنه برای این تولد زیبا و قشنگ درست مثل صورت زیبای خودت الهی 120 ساله بشی و همیشه خنده برلب داشته باشی
مامی سویل
25 آبان 92 11:50
به به چه تفلدی دست مامانی وبابایی درد نکنه خیلی قشنگ شده تولد تولد تولدت مبارک بیا شمعهارو فوت کن که صد سال زنده باشی الینا جونم الهی که120ساله شی عزیزم اینم از کادوی سویل جون: الهی که همیشه شاد و خرم باشی عزیزم
مامان فرنيا
25 آبان 92 13:47
اخ كه اين ماجراي فراموشي كيك و بسته بودن در قنادي پارسال براي تولد 2سالگي فرنيا سر من هم امد ما كه قناديمون اينقدر با انصاف نبود بهمون زنگ بزنه اما يكي دوساعتي معطل شديم تا بلاخره دوباره عصر باز شد و تونستيم كيكمون را بگيريم
مامان عسل
12 آذر 92 10:01
سلام مرسي به وبلاگ عسل سرزدين من شما رو لينک کردم تولد سه سالگي الينا جون رو تبريک ميگم انشالا هميشه سلامت و شاد باشه زير سايه مادر و پدر