فرنام جوون تولدت مبارک

عشق خاله اولین تولدت مبارک باشه

فرنام عزیزم قند عسل خوشگل خاله تولدت مبارک

یکسال مثل چشم بهم زدنی گذشت از روزهای سخت اولش که زردی داشتی، شیر نمی خوردی و ضعیف شده بودی و مامانت شب و روز نداشت زود می گذریم که یادآور روزهای پر استرس و سخت و نگران

بعد از سه ماهگی هر روز شیرین تر و جذاب تر شدی .خاله فدات بشه که تا نه ماهگی  عاشق من بودی و جز معدود آدمهایی بودم که می تونستم بخندونمت.ولی این روزها از جذابیتم کم شده بیشتر به آقایون رغبت نشون می دی و از جعفر و مجتبی خیلی خوشت میاد.

خاله فرزانه رفته  یه  دوره یک روزه کیک  تولد و کیک شما رو خاله فرزانه برای اولین تمرین آموخته هاش درست کرده بود خیلی خوشمزه بود ولی ایراداتی هم داشت.وقتی بهت دست می زدیم و می گفتیم تولدت مبارک خیلی ذوق می کردی و متعجب می شدی.

این روزها خیلی شیرین شدی هر کی لباس می پوشه می خواهی باهاش بری بیرون .بابا بهنامت که از سر کار میاد یه چایی رو اجازه نمی دی بخوره نق نق می کنی و آویزون می شی که منو ببر بیرون . پارک روبرویی و به فوتبال پسرا نگاه می کنی اونقدر رفتی به بازی بچه ها نگاه کردی حرفه ای شدی.تو خونه ما هم از دستت می گیریم و یه توپ می ندازیم جلوی پات و خیلی حرفه ای شوت می کنی و توپ رو با پات بازی می دی.

این روزها خیلی شر شدی و برای اعتراض جیغ می زنی .

هر چند الینا رو به چشم  بر نمی داری (اصطلاح ترکی گوزه گوتومورن) ولی نبودنی هم حوصله ات سر می ره و افسرده می شی و وقتی میاد گل از گلت می شکفه.

عمو جعفر یکی دو بار سوارت کرده و پشت رول با ماشین برده اینور اونور حالا عاشق عمو شدی و خیلی دوسش داری. متقابل عمو هم خیلی تو رو دوست داره .دیروز من و مامانت و الینا رفتیم خیاطی و تو موندی خونه .جعفر که اومد دنبالمون دیدیم تو هم عین موش بغلش نشستی و باهاش اومدی و جیکت تو راه درنیومده.عمو هم عشق می کنه تو اونقدر بهش جذب می شی بغل عمو بودنی من که میام سمتت می گم بیا بغلم جیغ می زنی.