مریضی نازگلم
٠٥/٠٧/٩٠
دختر عزیز تر از جونم سه روز بود که مریض شده بودی،تب و اسهال و استفراغ. چشمت روز بد نبینه دخترم .تبت به ٤٠ درجه رسیده بود، من از ترس مریضی تو رفته بودم خونه مامان اینا مونده بودم .اولین روز تب باعث شده بود بیحال بودی و تکون نمی خوردی. من هم دیگه سر کار نرفتم و تو را با خاله فریبا بردیم بیمارستان دکتر بعد از معاینه گفت که علت اصلی اش دندونته. و باید قطره و شربت هاتو بخوری تا تبت پایین بیاد ولی مشکل اصلی این بود که تو با خوردن قطره هر چی که خورده بودی بالا می اوردی بعد دکتر یه آمپولB6 برات نوشت و با خاله فريبا برديم و آمپول زدي ولي خانوم پرستار اصلا دلش نمي اومد آمپول بزنه .
ولي روز دوم يه كم تبت اومد پايين ولي خيلي گريه كردي و اصلاً شير و غذا نخوردي و من بيشتر از تو گريه كردم و بيشتر به خاطر لاغر شدنت بود . وقتي اون حالتت را ميديم گلوم را بغض مي گرفت. ولي شكر خدا امروز كه روز سومه خيلي بهتر شدي و من هم اومدم سر كار. ان شا ا... كه اصلاً مريض نشي.