بهونه بهونه
دختر عزيز تر از جونم نمي دونم چرا اينقدر بهونه گير و بد اخلاق شدي .فقط وقت مي كني مامان را چنگ مي زني .بغلم نميايي انگار نه انگار كه مامانتم فقط دوست داري توي جمع باشي وبازي كني . و واي به وقتهايي كه سه تايي هستيم با ما هم بازي نمي كني كه يه خورده سرگرم بشي .فقط گريه و بهونه گيري ديگه واقعا آدم را كلافه مي كني .موقعي كه خونه ايم مي چسبي به كامپيوتر و از نزديك به فيلمهاي خودت و عمو پورنگ نگاه مي كني . من هم مي ترسم چشمات خداي نكرده ضعيف بشه.
از همه مصيبت تر خوابوندنته كه تا ساعت 12 نصفه شب غر مي زني و بد اخلاقي مي كني و نمي خوابي بعد اونم با داد و بيداد مي خوابي و نصفه شب باز بيدار مي شي و جيغ بنفش و گريه و( مامان نه و بابا نه) خودت را اينور و اونور مي كوبي.
ولي حالا توي مهموني و بيرون و پارك و قدم زدن سر از پا نمي شناسي و خوشحال و شادي. اگه بخواهيم با ماشين بريم جايي يه ربع قبلش خانوم خانوما بايد تو محوطه پارك قدم بزنه ، بدو بدو بكنه بعد سوار شيم بريم.
٢٩/٠٨/٩١