اتمام پروژه کارشناسی ارشد بابا
دختر نازنيينم يكشنبه 16/06/93 روز خوش يمني بود بابايي پايان نامه اش را كه نتيجه سه سال زحمتش بود ارائه داد و از نمره 18 نمره 75/17 گرفت كه از بركت تولد امام رضا(ع) بود.من هم اون روز را مرخصي گرفتم تا كنار بابا باشم و آخر سر به بابايي از طرف تو گل هديه كنم واقعاً دلم مي خواست تو يه كم بزرگتر بودي و اين كار را مي كردي ولي مي دونستم كه از حوصله تو خارج كه ببرمت اونجا بموني.خلاصه بعد از دفاع از اساتيد محترم پذيرائي كرديم و بعدش بيرون منتظر شديم تا صورتجلسه را بنويسند و نمره بدهند.شب هم مهمون دعوت كرديم كه بالاخره تو مراسم شاديهامون دور هم باشيم .خاله فريبا و عمو بهنام واسه بابايي يه دسته گل خوشگل آوردند. عمه ها و عزيز جون لطف كردن يه بلوز واسه بابايي خريدن و مادر جون هم يه جعبه شيريني خريده بود و قورمه سبزي واسه مهموني مون زحمت كشيده بود آماده كرده بود.من هم از طرف خودم و بابايي از مادر جون به خاطر اينكه تو اين چند سال ما را حمايت كردن و بابايي تونست با خيال راحت درسش را تموم كنه تشكر مي كنم و از خدا مي خوام كه هميشه سلامت باشه.