دخترم تاج سرم
گل مامان اين روزا دوست داري پله هاي خونه رو خودت در بيايي بالا يه دستت از نرده مي چسبي و يه دستت را مي دي به من يا بابايي و سه تا طبقه را راحت در ميايي و تازه اصرار داري بازم بري بالا كه به زور مي بريمت خونه
عسل مامان اين روزا شيطونتر از قبل شدي و ماماني شبها كه بوس بارونت مي كنه (يه بازي مادر و دختري)غش مي كني مي خندي و اونقدر از بازي كردن لذت مي بري كه ماماني كيف مي كنه
دختر قشنگم عاشق دايي رضايي و فقط دايي دايي مي كني و موقع اومدن دايي جون فقط دايي را مي شناسي وبس. تلفني با هيچكس صحبت نمي كني ولي ديروز به دايي پشت تلفن مي گفتي(به زبون خودت) دايي بيا ديگه.
عاشق بازي با بچه هايي به شرط اينكه يا از تو بزرگتر باشند يا هم سن به كوچكتر از خودت كه نمي دي هيچ نمي ذاري دست به اسباب بازيهات هم بزنند.مثل ايليا كه از تو كوچكتره
٢٧/٠٣/٩١
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی