تعطیلات
عزیزدل مامان سال جدید هم به خوبی و خوشی شروع شد .امیدوارم تا آخر، سال پر بار از هر نظر براي هممون باشه .این عید هم مثل همه عیدهای قبل، تو یه چشم به هم زدن گذشت.کنار هم بودنمون خیلی زود تموم شد و باز هم روز از نو و روزی از نو(امروز كه اولين روز كاري ماست شديدا تو خونه بي تابي مي كني و عزيز جون اذيت مي كني كه مامان بابا كوووووووو؟)
و اما چی کار کردیم تو این ١٦ روز :
٢٩ ام در یک اقدام انتهاری خانه تکانی کردیم که تا عصرش که چهارشنبه سوری بود خونه هم تا حدی تمیز شده بود ولی باز هم کار واسه ٣٠ ام مونده بود یعنی شانس آوردم که سال کبیسه بود و یه روز هم وقت اضافه داشتم. چهارشنبه سوری هم امسال خونه خودمون بودیم و عمو بهنام و بابا کلی وسایل آتیش بازی خریده بودند که خیلی خوشگل بود و خوش گذشت .
٣٠ام هم تا ساعت ٢:٣١ که لحظه تحویل سال بود من سفره هفت سین را چیدم و همه چی حاضر شد . بعد از تحویل سال هم چند تا عکس یادگاری گرفتیم و بعد رفتیم بالا به عزیز اینا سر زدیم و بعد هم رفتیم خونه عمه زهرا اینا و تا شب هم با اونا گشتیم.
دو سه روز خونه بزرگتر ها را گشتیم بعد با دایی های من رفتیم همدان و کرمانشاه. اول قرار بود عزیز هم با ما بیاد ولی نیومد ولي خاله فرزانه با ما اومد کلا سه ماشین بودیم که دو شب همدان موندیم و از جاهاي ديدني اش ديدن كرديم و یه شب و دو روز کرمانشاه را گشتيم كه خيلي شهر بزرگ و قشنگي بود و کلا رفت و برگشتمون ٤ روز شد يه كم اذيت شدي و ما را هم اذيت كردي اما در كل خدا را شكر خوب بودي مخصوصا كه امير حسين هم بود و زياد حوصله ات سر نمي رفت باهم بازي مي كرديد.از كرمانشاه برگشتني دایی اینا یه شب هم سنندج موندند، اما چون شما خسته شده بودید و یه کم مريض هم بودی دیگه ما سنندج نموندیم و برگشتیم زنجان .اولين سفربعد از ازدواج ما بود كه هم با تو مي رفتيم و هم دو سه خانواده با هم مي رفتيم كه براي بار اول(به قول پاتريك) بدك نبود.
٢٠/٠١/٩٢