رفتن به دکتر
دیروز که از سر کار اومدیم خونه،عزیز جون گفت بعد از ظهر کلاً دوباره پاهات خارش گرفته و حدس می زنیم به کاکائوی بستنی حساسیت داده چون بعد از خوردن بستنی خارشت شروع شده.من رسیدم خونه از خواب بیدار شدی و عصبانی و گریون اومدی بغلم اما کاملا حرص می خوردی و کلافه بودی.من و بابایی هم لباسهامون را عوض کردیم و تو را آماده کردیم و بردیم پیش دکتر(آقای دکتر افتخاری).از در که وارد مطب شدیم .تو گریه را شروع کردی .خلاصه هرچقدر دکتر خواست آرومت کنه تو بیشتر شدت می دادی ،به هر حال روی تخت خوابوندیم معاینه کرد و بهت دارو تجویز کرد و گفت که یه مدت تا زمانیکه خوب شی تنقلات و بستنی و میوه های قرمز و ماهی که حساسیت زا هستند نخوری.
بعد از دکتر رفتیم پارک یه کم بازی کنی و حالت خوب بشه.یه کم سرسره بازی کردی و الاکلنگ سوار شدی و بعدطبق معمول بازی بچه ها را تماشا کردی .موقع برگشتن با هم نقش دکتر و الینا بازی کردیم .تو به من می گی :سلام خانم دکتر،پام درد می کنه .من:سلام عزیزم .عیبی نداره الان شربت می نویسم بخوری خوب شی .اما نباید بستنی و پفک و چیپس بخوری .بعد جامون عوض می شه و تو می شی دکتر .بهم می گی بخواب .مثلا خوابیدم بعد می گی گریه کن. می گم نه من دکتر را دوست دارم .خلاصه معاینه کردی. می گی بهم الان شربت می کشم خوب می شی.(فکر می کنی دکتر شکل شربت را می کشه)