عروسی سپیده جون
عکسای عروسی سپيده جون٢٠/٠٦/٩٢
عزيزان:معين،صدرا،الينا،زهرا،ساغر
خوشگلا:صدرا،الينا،معين
مبینا جون
ایلیا و الینای نازم
عروسي سپيده جون چهارشنبه بود و ماماني مجبور بود مرخصي بگيره .منم از قبل يادم رفته بود وقت آرايشگاه بگيرم و يه هفته مونده به عروسي يادم افتاد كه ديگه دير شده بود و بهم وقت ندادن.اين شد كه از عمه زهرا خواهش كرديم كه بياد خونمون و موهاي مامان و خاله ها را درست كنه كه زحمت كشيد اومد و خيلي هم خوب درست كرد.عروسيشون باغ گلسار بود و مهمونهاشون هم خيلي زياد نبود .در كل عروسي خيلي خودموني بود و خوش گذشت .دختر مامان كه از اول تا آخر وسط بود و موقع رقصيدن به مامان مي گفتي به من نگاه كن با من برقص. موقع نهار مادر جون قوره سبزي درست كرده بود اما تو بازيگوشي كردي و نهار نخوردي.مامان هم گفت قبل از رفتن به عروسي مي خواستم بهت غذا بدم اما يادم رفت ولي يادم بود واست خوراكي بردارم .يكساعت بعد اينكه اونقدر وسط قر دادي و رقصيدي خوراكي دادم خوردي و خاله جون هم بهت ميوه و شيريني داد تا ساعت 10 ته دلت را گرفته بود اما ساعت 10 بود كه صدات در اومد من گشنمه منم هيچي كاري نمي تونستم بكنم فقط دعا دعا مي كردم كه شام را زودتر سرو كنند كه 10:15 سوپ و ماست را آوردند يه كم خوردي اما شامت را براي اولين بار اينقدر كامل و دلچسب مي خوردي. نوش جونت.بعد از شام هم رفتيم بيرون تو باغ پيش بابايي نشستيم چون با هم بوديم خيلي خوش گذشتتو ديگه خوابيدي خيلي خسته بودي عزيزم.
خاله جون يادت داده وقتي صدات كرديم بگو جان دلم،منم كه عاشق شيرين زبونيت مي گم جون دلم ، مي گي جون دلم نه جاااان دلم.
مي گيم آدرسمون كجاست الينا.مي گي علي بالاد،نسترن15
وقتي مي گيم الينا فلان شعررا بخون بدون هيچ ادايي شروع مي كني شعر را مي خوني.مثل بعضي از بچه ها كه خجالت مي كشند تو جمع شعر اينا بخونن نيستس .خدا را شكر چون آدم خيلي حرص مي خوره از دست اينجور بچه ها.
از كلمه زهر مار خوشت مي ياد از طرفي مي دوني كه بد، بگي ما ناراحت مي شيم:با يه سياستي يه جمله مي گي ده تا زهر مار توشه:مامان من زهر مار نمي گم،هاپو بي ادبه مي گه زهر مار،زهر مار بده زهرمار نگي ياااااااا.
عاشق كتاب ياسمن آشپز باشي هستي .شعرش را هم يه جاهايي اش راحفظي: گريه نكن عزيزم، بزرگ مي شي تو كم كم، هر كاري وقتي داره، توي دلت نيار غم .
به خاله فرزانه موقعي كه كارش داري مي گي:خاله جون فرزانه.مخصوصا موقعي كه مي خواد كارتون بذاره برات يا لاك بزنه.اي دختر سياستمدار.
90% خوابهايي كه مي بيني به خاله فرزانه مربوطه و معمولا با گريه از خواب پا مي شي.اونشب بابايي مي پرسه چه خوابي ديدي كه ترسيدي بازم در حين تعريف كردن اسم فرزانه جون را مي بري كه هاپو خورده يا ....
یه بازی ای که تو دوست داری اینه که من یه طرف لپت را می خورم می گم قند قند،اون طرف شکر شکر،چونه: عسل عسل.بعد نوبت بینی می رسه .می گم حتماً این قلقلی هم خوشمزه است .بعد که خوردم سرفه می کنم می گم اه اه .بعد تو بهم الکی آب می دی.تموم می شه و این دفعه برعکس تو بامن این بازی را تکرار می کنی.