شيرين زبون
شيرين زبونم خیلی وقت بود که تصمیم گرفته بودیم دوربین فیلمبرداری بگیریم تا اینکه ديشب رفتيم و يه هندي كم سوني خريديم كه به اميد خدا بتونيم فيلمهاي بهتري نسبت به قبل ازت بگيريم.اينكه مي گم شيرين زبون چون واقعاً شيرين زبون شدي .زنگ كه مي زنم اول اين جمله هميشگيه بازم رفتي منو نبردي را مي گي،بعد موقع خداحافظي مي گي:مامان مواظب خودت باش .مواظب بابا هم باش. فداي اين دختر مهربون و شيرين زبون.
از شروع مهر ماه كلاسهاي خاله جون هم شروع شده و از شنبه تا سه شنبه از صبح تا ظهر كلاس داره.شما و مادر جون تا اومدن فرزانه تنها مي مونيد ولي تازه قدر خاله جون را دونستي و خاله مي گه: موقعي كه ميام خونه خيلي تحويلم مي گيره و مياد بغلم .قبلاً خيلي نسبت به خاله بي محلي مي كردي.كلاً با عمه اكرم و خاله فرزانه خيلي رابطه خوبي نداري. نمي دونم هم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ولي اوناعاشقتند و خيلي دوست دارند.