اليناالينا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

الیناگلینا

پیشرفت در تاتی

دختر نازم الینا داره توی راه رفتن پيشرفت حاصل مي كنه و موقع تاتي كردن همزمان مي رقصه و ابراز شادي و ذوق زيادي مي كنه انگار كه دنيا را بهش دادي.اون لحظه كه الينا داره راه مي ره من كه دلم براش غش مي ره اونقدر كه اين فرشته دوست داشتنيه.قابل توجه اينكه بابايي الينا جون نقش مهمي در راه  رفتن الينا به عهده داشته . بين كلمه هاي نامفهومي كه الينا مي گه كلمه بد كه همون مخفف بده است را زياد تكرار مي كنه. و كلمه عمه هم چند بار گفته . اميدوارم تا تولدش بتونه چند كلمه اي حرف بزنه. موقعي كه آهنگي كه دوست داره پخش مي شه با صدا و لحن خودش اون آهنگ را همراهي مي كنه. ...
12 مهر 1390

مهموني

ديروز با مامانيم رفتيم خونه آرتين جون. آرتين تازه دو و نيم ماهشه.خيلي خوش گذشت خيلي هم زحمت كشيده بودند دستشون درد نكنه. خيلي از دوستاي مامان اونجا بودند و منو تحويل گرفتند و هي بازيم دادند ولي من فقط چشمم به آرتين بود چون فقط دوست داشتم با اون بازي كنم آخه منم مثل آرتين ني ني ام و با ني ني ها دوست دارم بازي كنم.بازي هاي من الان از اين قراره: مو كشيدن، چنگ زدن و بعدش خنديدن ، خودم كه عاشق اين بازيهام ولي ظاهرا بقيه بازي هاي منو دوست ندارند فقط با ماماني و بابا يي و خاله اين بازي را مي كنم و هيچي بهم نمي گن.بعد كه شب اومديم خونه كلي راه رفتن تمرين كردم آخه تازه ميخوام ياد بگيرم .ماماني و بابايي كلي ذوق مي كنن واسه تاتي رفتن من...
11 مهر 1390

روز دختر و تولد مامان

  الینا جونم دختر گلم روزت مبارک.راستی تولد مامانی هم روز دختره . تولدم مبارک     دوستاي عزيز مامان(مباركه -ناديا- سهيلا- شهره- عاطفه و زهرا) واسه ماماني يه كيف خوشگل خريدند.دستشون درد نكنه، شرمنده كردند. تولد مادر جون هم 9 مهر بود. تولدش مبارك.     ...
11 مهر 1390

ایده می خوام

سلام دوستای مهربون واسه تولد الینا جونم که تقریباً یه ماه مونده ایده جالب می خوام اگه چیزی به ذهنتون می رسه که متفاوته برام بنویسید. خیلی خیلیییی ممنون می شم .                                                           دوستتون دارم                    ...
6 مهر 1390

تعطیلات مامان و بابا

دختر نازنینم الینا جون مامان و بابا یی سه هفته تعطیلات تابستانی دارند از تاریخ ٢٧/٠٥/٩٠ تا ١٨/٠٦/٩٠.سه هفته تو خونه می خواهیم با هم کلی صفا کنیم.امیدوارم این سه هفته بهمون خوش بگذره.فقط می ترسم خیلی وابسته تو بشم نازنینم و بعد از تعطیلات دلکندن ازت سخت باشه. ...
23 مرداد 1390

شیر شیر شیر مامان

امروز دهم مرداد ماه روز جهانی شیر مادره،من خودم به شخصه لب به شیشه شیر نزدم و فقط شیر مامانم می خورم چون دختر عاقلی ام به قول آقای دکتر. چون وقتی مامانی منو برد پیش دکترم گفت آقای دکتر دخترم تا وقتی که من سر کارم شیر خشک نمی خوره و اصلاً لب به شیشه نمی زنه، فقط غذا می خوره (زرده تخم مرغ- سوپ مخصوص -بیسکویت مادر-میوه) و من از این قضیه ناراحتم .دکتر هم در جواب مامانی گفت اتفاقاً دختر عاقلیه که شیر خشک نمیخوره.   راستی الینا جونم دو روز آب دهنش راه افتاده فکر کنم دیگه امروز فرداس که دندونش بزنه بیرون. الینای ناز مامان : خاله فریبا می گفت دیروز از پای خاله گرفتی و بلند شدی وایسادی پاهات هم مثل پای آهوکوچولو می لرزیده.ق...
10 مرداد 1390

آرزوهاي مامانم

مامانم آرزو داره كه من زودتر راه بروم،بدوم، بخورم ،حرف بزنم و شيطوني كنم . خلاصه اينكه زودتر بزرگ شم.البته قبل از اونا دندونهاي مرواريدم زودتر در بياد.هر چند من اصلاً برام فرقي نمي كنه و بدون دندون هم همه چي را مي خورم.همين ديروز تو باغ عمه نرگس اينا كم مونده بود هلو خفه ام كنه كه بابايي با خونسردي تموم درش آورد.مامان و بابا هم تصير ندارند كه ميوه را درسته مي دهند دستم چون موقعي كه بهم نمي دهند شر به پامي كنم  . ...
8 مرداد 1390

تعطيلات

شرکت مامان جونم چهار روز تعطیله ،منم خیلی از این بابت خوشحالم چون عیده و  مامانی می خواد پیشم بمونه.البته اون موقع هایی که مامانی  خونه است کلی برنامه زندگیم تغییر می کنه مثلاً من صبح هر وقتی که بخوام از خواب بیدار میشم و این خیلی خوبه. بابایی هم کامپیوترش را ارتقا داده و کلاًبا اون مشغوله و داره اونو راست و ریست می کنه. منم چهار دست و پا میروم و از هر چیزی برای بلند شدن کمک می گیرم .یه کمی هم چشمم عفونت کرده بود و قرمز شده بود. که با بابایی رفتیم دکتر، دکتر هم یه قطره نوشته که من اجازه نمی دم بریزن توی چشمم. ...
28 تير 1390