دخترم تاج سرم
گل مامان اين روزا دوست داري پله هاي خونه رو خودت در بيايي بالا يه دستت از نرده مي چسبي و يه دستت را مي دي به من يا بابايي و سه تا طبقه را راحت در ميايي و تازه اصرار داري بازم بري بالا كه به زور مي بريمت خونه عسل مامان اين روزا شيطونتر از قبل شدي و ماماني شبها كه بوس بارونت مي كنه (يه بازي مادر و دختري)غش مي كني مي خندي و اونقدر از بازي كردن لذت مي بري كه ماماني كيف مي كنه دختر قشنگم عاشق دايي رضايي و فقط دايي دايي مي كني و موقع اومدن دايي جون فقط دايي را مي شناسي وبس. تلفني با هيچكس صحبت نمي كني ولي ديروز به دايي پشت تلفن مي گفتي(به زبون خو...